مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سحر آمد سلامش کرد و بعد از آن نمایان شد بیابان چون توسل کرد بر او زود باران شد از آن اول به دستش داشته حاجتروایی را برای فطرس زخمی ببین قنداقه، دامان شد خدا هر آنچه را که داشت در دست حسینش داد عجب دستی میان سفرۀ خلقت نمکدان شد در این گردش در این دواریِ حق مدعائی ها فقط عین دو چشم اوست در این حلقه، عرفان شد به آبادیِ مهرش، آبها هم غبطهها دارند به صحرا چونکه نامش رفت آنجا هم نیستان شد به یاد جایگاهـش گـریۀ بـسـیار کرد آدم همینکه اشک را با او گره زد، آدم انسان شد همین یک قطره اشکِ آدم از چل سال برتر بود که با این قطره، برگشتن به جنت نیز آسان شد به روز اول خلقت خدا هم روضهاش را خواند نه باران که از آن لحظه در عالم اشکریزان شد به وقت گفتن از او خوشترین غم میرسد از غیب اگرچه چشمِ ما گریان لب ما نیز خندان شد به منبر رفت تا جاری کند حرف خدایش را همه دیدند روی نیـزهها قاری قـرآن شد |